مطالعات ارتباطات بین فرهنگی - بردیا مختاری

INTERCULTURAL COMMUNICATION STUDIES
مطالعات ارتباطات بین فرهنگی - بردیا مختاری

این وبلاگ جهت نشر مطالعات واحد درسی ارتباطات بین فرهنگی کارشناسی ارشد رشته‌ی علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران- استاد سعیدرضا عاملی- ایجاد شده‌است.
-بردیا مختاری

هویت مفهومی است که از قدیم، شاید از اولین باری که بشر تفکر را دریافت، موضوع تدقیق و تفسیر انسان ها بوده. تقریباً هیچ انسانی نیست که به هویت فکر نکرده باشد و آن را در زندگی روزمره ی خود در نیافته باشد. واژه ی هویت، از هو به معنای او و یت که پسوندی ضمیر ساز است اشتقاق یافته (1) که به معنای که بودن است. یعنی انسان کیست. بر این اساس، بهترین ترجمه برای بیان فارسی مفهوم هویت، همان کیستی می باشد که در کنار ماهیت یا چیستی، از موضوعات مورد علاقه فلاسفه هستند. البته از ترجمه تحت اللفظی کِبود هم برای واژه هویت استفاده کرده اند.


هویت اجتماعی اما، مفهومی جدید تر است که در علوم اجتماعی با واژه ی social identity  یاد می شود. از تعریف این مفهوم توسط هتری تاجفل و همکارش جان ترنر، نیم قرن نیز نگذشته است. هویت اجتماعی بیشتر به بررسی تمایلات و تحرکات بین گروهی می پردازد که از قضا با بحث ما در مطالعه ارتباطات بین فرهنگی بسیار مرتبط است.(2)

خلاصه ی تداوم یک هویت اجتماعی در نظریه ی تاجفل و ترنر، به این صورت بیان شده است:

Social identity theory states that social behavior will vary along a continuum between interpersonal behavior and intergroup behaviour. Completely interpersonal behaviour would be behaviour determined solely by the individual characteristics and interpersonal relationships that exists between only two people. Completely intergroup behaviour would be behaviour determined solely by the social category memberships that apply to more than two people.

ترجمه نگارنده: نظریه هویت اجتماعی بیان می دارد که در رفتار های اجتماعی، طیفی وجود دارد بین رفتار کاملاً فردی و رفتار کاملاً گروهی که رفتارها در جایی از این طیف قرار می گیرند. رفتار کاملاً شخصی، فقط توسط سلیقه و شخصیت دو نفر که با هم ارتباط برقرار می کنند شکل می گرد ولی رفتار کاملاً بین گروهی، رفتاری است که فقط با طبقه بندی های اجتماعی و عضویت در گروه های اجتماعی و برای بیش از دو نفر، مفهوم می یابد. (همان)

حال کار اصلی که در نیمه ی دوم این نوشتار باید انجام گیرد، یافتن پلی میان این هویت اجتماعی و بحث حساسیت بین فرهنگی است. شاید در نگاه اول رابطه ی بین این دو مفهوم، آَشکار و بدیهی به نظر برسد آفتاب آمد دلیل آفتاب- و به نظر بیاید هر قدر هویت ها، حالت جمعی داشته باشند، احتمال ایجاد حساسیت بین فرهنگی بیشتر است (زیرا این گونه هویت ها جامعه را گروه گروه می کنند و همین گروه ها هسته اولیه ایجاد فرهنگ های بشری هستند و وقتی فرهنگ ها در کنار هم شکل میگیرند، طبیعتاً برای دفاع از هنجار های درونی مهم خود، حساس می شوند و نسبت به برخی عوامل بیرونی فرهنگ های دیگر، واکنش تدافعی نشان می دهند) ولی فارغ از این استنتاج ساده، باید دید چه عاملی در تعریف حساسیت بین فرهنگی وجود دارد که با عوامل تشکیل دهنده ی هویت جمعی انسان ها یکسان است و رابطه ایجاد می کند.


Bhawuk and Brislin suggest that intercultural sensitivity is an individual’s reaction to people from other cultures, which can predetermine that individual’s ability to work successfully with those people. They state that “to be effective in other cultures, people must be interested in other cultures, be sensitive enough to notice cultural differences and also be willing to modify their behavior as an indication of respect for people of other cultures. A reasonable term that summarizes these qualities of people is intercultural sensitivity”. (3)

 

در تعریف باوک و بریسلین از حساسیت بین فرهنگی، شناسایی تفاوت ها و تلاش برای همگرایی فرهنگی به چشم می آید که یعنی، حساسی بین فرهنگی لزوماً پدیده ای به معنی دوری فرهنگ ها از هم و حساس بودن روی کار های دیگران و نوعی بد بینی بین فرهنگی نیست؛ بلکه نشان از شناساسی هویت خود و تفاوت با دیگران و ایجاد نوعی cultural awareness و تلاش برای هم زیستی مسالمت آمیز بین انسان ها دیده می شود.

 

منابع)

1

کشاف اصطلاحات الفنون

2

Tajfel, H., & Turner, J. C. (1979). "An integrative theory of intergroup conflict". In W. G. Austin & S. Worchel

(eds.). The social psychology of intergroup relations. Monterey, CA: Brooks/Cole. pp. 33–47

3

 

Bhawuk, D. P. S., & Brislin, R. (1992). The measurement of intercultural sensitivity using the concepts of individualism and collectivism. International Journal of Intercultural Relations, 16(4), 413-436.

 

 


  • بردیا مختاری

انگاره چیست؟

۲۱
فروردين

انگاره واژه‌ای با معنی های مختلف است. در فرهنگ فارسی دکتر معین، برای این واژه معنی های وهم و گمان را در نظر گرفته اند (1) ولی در ویکیپدیا که دانشنامه ای آزاد است معنی های مقابل را برای انگاره ممکن دانسته اند: پارادایم، ایده، الگو، اصل، فرضیه. (2)

 آنچه در این مطلب انگاره می نامیم، بیشتر شامل کلیشه های فکری افراد در باره ی دیگران است. اساس مطلب مورد بحث ما در ارتباطات بین فرهنگی، همین "دیگری" و چگونگی "دیگری سازی" و چگونگی ارتباط و تعامل با این "دیگری" است. انگاره یعنی یک تصور کلیشه ای را در مورد افرادی که با ما تفاوتی دارند (مثلا تفاوت قومی، یا حتی جنسیتی و ظاهری) صادق بدانیم و بدون در نظر گرفتن تفاوت فردی افراد، این ویژگی که در ذهنمان حالت وهم دارد را به همه ی آحاد آن گروه، تعمیم بدهیم. انگاره سازی یک عامل اختلال در ارتباط بین فرهنگی است و باعث ایجاد کندی، مشکل و حتی خصومت در ارتباطات بین فرهنگی میشود.



در وبسایت writingcooperative به عنوان راهنمایی برای نویسندگان، انگاره ها را لزوماً مخرب ندانسته اند (3). حتی این که هرگز نباید از انگاره ها استفاده کنیم، خودش یک جور انگاره است! زیرا به هر حال آنچه به عنوان شناخت کلی از فرهنگ ها داریم، کامل نیست و می توان برای تعیین نوع برخورد با افراد، از انگاره های ذهنی خود استفاده کرد. به گفته ای این سایت - که به نظر من جالب است - ما اساساً در حال استفاده از انگاره ها هستیم و بدون آن ها نمی توانیم به تعامل و گفتگو بپردازیم. اینجا مفید به نظر می رسد که انگاره های سازنده را از انگاره های مخرّب تفکیک کنیم. آیا می توانیم بگوییم انگاره ی سازنده فقط انگاره ای است که مثبت باشد؟ به نظر من اینجا نباید خوش بینانه از این حقیقت که (گاهی انگاره های مثبت، واقعی نیستند) و این حقیقت دیگر که (گاهی انگاره های واقعی، مثبت نیستند) چشم پوشی کنیم. ارزش گذاری در مورد انگاره ها امری دشوار است. برای مثال، این که انسان مجرم باید در مقابل کارما (مکافات عمل) مسئول باشد یک نوع انگاره است و اینکه افراد افسرده نیاز به مهربانی و همدلی بیشتر دارند نیز یک انگاره است. اولی مثبت نیست و دومی مثبت است و هر دو در تعاملات روزمره مفید و واقعی هستند. 

وبسایت cross culture، این مراحل را جهت ایجاد یک انگاره بیان می دارد: 1 - ساخت یک فرضیه 2- قبول آن بدون شواهد 3- استفاده از آن فرضیه. (4)


بحث را در ادامه بیشتر به سمت ارتباطات بین فرهنگی متمایل می کنم. فرض کنیم یک توریست، به ایران آمده است. اینکه ایرانی ها مهمان نواز هستند، یک انگاره است. او می تواند هنگامی که به مشکلی بر می خورد از افراد کمک بگیرد و این، نمونه ی مثبت وجود انگاره در ذهن افراد است. حال فرض کنیم یک توریست به شهری خاص رفته که به خصیص بودن شهروندانش معروف است. ممکن است همین انگاره که همه ی افراد این شهر خصیص هستند، باعث شود او نتواند از کمکی استفاده کند در حالی که شاید در واقعیت بسیاری از افراد آن شهر واجد این ویژگی نباشند. این کارکرد منفی انگاره است. 


نکته ی مهم اینجاست که امروزه، در شرایطی که از نظر سیاسی راستگرایان افراطی در کشورهای اروپایی و آمریکایی در حال جولان دادن هستند، انگاره های منفی در حال گسترش سریع می باشند. درست همان طور که بعد از واقعه یازدهم سپتامبر، انگاره ی ارتباط مسلمانان با ترور و کشتار، به جریان سیاسی - اجتماعی اسلام هراسی در غرب منجر شد. وظیفه ی محقق ارتباط بین فرهنگی و نیز، خود ارتباط گر بین فرهنگی، این است که بتواند از این گونه انگاره ها دوری کند. به نمونه هایی از انگاره های منفی و اخلال گر در جهان امروز توجه کنید:

همه ی آمریکایی ها اسلحه دارند و از سیاست های تمامیت خواهانه ی ترامپ پشتیبانی می کنند!

همه ی یهودی ها صهیونیست هستند و طرفدار کشتار مسلمانان اند!

همه ی ایرانیان اعراب را دشمنان قسم خورده ی خود می دانند!

اعراب از ایرانیان متنفرند!

این موارد بیشتر جنبه ی سیاسی داشتند اما در زمینه ی اجتماعی نیز انگاره ها فراوان اند، مثال هایی از این دست:

همه ی مردانی که لباس روشن بپوشند همجنسگرا هستند!

همه ی ثروت مندان شادند! یا برعکس، همه ی فقرا در آرامش زندگی می کنند!

کانادایی ها ترسو هستند!

گاهی انگاره ها جنبه ی جنسیتی دارند. این نکته بسیار با اهمیت است که انگاره های جنسیتی، عموماً مخرّب هستند و از نظر روانشناختی، هویت یابی مستقل فرد را تهدید می کنند. انگاره هایی مانند اینکه ورزش برای زنان نیست یا اینکه مرد گریه نمی کند، عملاً یافتن جایگاه واقعی افراد در زندگی را با چالش رو به رو می کنند. حتی این انگاره ها زمانی که باعث جلوگیری از شکوفایی قابلیت های افراد شوند و محدودیت ایجاد کنند، به تصریح کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، یک نقض حقوق بشر محسوب می شوند (5)


مثال های انگاره های اختلال انگیز فراوان است و در این پست نمی گنجد. اما شناخت جنس این نوع انگاره ها، کار چندان دشواری نیست و شاید اصلی ترین راهکار برای تعامل سالم با دیگران و پرهیز از به دام انگاره های مخرّب افتادن، خودداری از برچسب زدن به دیگران و تلاش برای شناخت تفاوت های بین فردی افرادی باشد که با آن ها ارتباط برقرار می کنیم. 

1- مدخل انگاره در فرهنگ واژگان معین

2- مدخل انگاره در ویکیپدیا

3- https://writingcooperative.com/how-to-avoid-stereotypes-and-clich%C3%A9s-9c241273cc96

4- https://www.crossculture.com/cultural-stereotyping/

5- https://www.ohchr.org/en/issues/women/wrgs/pages/genderstereotypes.aspx

  • بردیا مختاری

پیرامون خشم

۲۱
اسفند

خشم یا عصبانیت، از حس‌هایی است که همه ی انسان ها در طول زندگی خود تجربه می‌کنند. شاید به جای اینکه یک سره بروز عصبانیت را نهی کنیم، بهتر باشد آن را در کنار زمینه‌های بروزش بشناسیم. شایان ذکر است که عصبانیت در فرایند گفتگوی بین فرهنگی و به طور کلی هر نوع تعامل بشری، می تواند باعث ایجاد اختلال در ارسال و دریافت پیام ها شود. البته، اگر انسان ها بتوانند برای عصبانیتی که در ذهنشان ایجاد شده، راهکار هایی تعاملی و سازنده پیدا کنند، شاید عصبانیت خود بتواند باعث ایجاد ارتباط هم بشود


 

وب سایت انجمن روانشناسان آمریکا، به نقل از دانشنامه ی روانشناسی، عصبانیت را اینگونه تعریف می کند: (1)

Anger is an emotion characterized by antagonism toward someone or something you feel has deliberately done you wrong. 

Anger can be a good thing. It can give you a way to express negative feelings, for example, or motivate you to find solutions to problems.

But excessive anger can cause problems. Increased blood pressure and other physical changes associated with anger make it difficult to think straight and harm your physical and mental health.

با استفاده از تعریف این نهاد علمی، شباهت نقش عصبانیت با آنچه در ابتدای پست ذکر شد، واضح تر می شود.

عصبانیت چاقویی دو لبه است، زیرا راه را برای بیان احساسات منفی (که خود نوعی از ارتباط گیری است) باز می کند؛ ولی هم زمان می تواند باعث بروز خطا در تصمیم ها و تفکر سالم انسان نیز بشود.

عصبانیت کنترل نشده در بلند مدت، باعث فشار خون بالا، سردرد و اضطراب می‌شود. (2)

جهت مثال برای فواید عصبانیت، به این سخنرانی تد-تاک توجه کنید که سخنران در آن نقش عصبانیت را در زندگی زنان بررسی می‌کند و همچنین به نقش عوامل جنسیتی و نژادی و سایر تمایز دهنده‌های انسان‌ها بر تفسیری که جامعه از بروز خشم در افراد خواهد داشت اشاره می‌کند و از انسان ها میخواهد به جای تحلیل خشم افراد بر اساس جایگاه بروز دهنده ی آن، به تحمل و درک یکدیگر بپردازند.:

 https://www.ted.com/talks/soraya_chemaly_the_power_of_women_s_anger/transcript?language=en

 

به طور کلی فرایند کوتاه مدتی که باعث تحریک خشم و دگرگونی نظام تصمیم گیری در انسان ها می شود، به این صورت کار می کند که در اثر یک عامل محرک (بیرونی یا درونی؛ یعنی یا بر اثر عامل خارجی یا بر اثر ایجاد یک تفکر در ذهن انسان) ضربان قلب و تحرکات قلبی و سطح هورمون تستوسترون در بدن بالا می رود، کورتیزول (هورمون استرس) در بدن کاهش می یابد، و نیمه ی چپ مغز جهت فعالیت تحریک می شود. جالب این جاست که در تحقیقاتی که برای درک این موضوع اخیرا انجام شده، به این نتیجه رسیده ایم که هر حس انسان واکنش شیمیایی و بیولوژیک متفاوتی در مغز و بدن ایجاد می کند که با حواس دیگر تفاوت دارد.(3)

در نهایت، 10 اصل ساده را برای رفتار هنگام خشم از وبسایت معتبر مایوکلینیک مستقیما جهت نقل قول ترجمه می‌کنم: (3)


یک هنگام خشم، قبل از هر صحبتی فکر کنید

دو وقتی آرام شدید، عصبانیت خود را به زبان بیاورید و نشان بدهید.

3 فعالیت بدنی داشته باشید.

4 وقتی را به خودتان استراحت بدهید ( به اصطلاح از time out  استفاده کنید)

5 از ضمیر (من) استفاده کنید، استفاده از ضمایر دوم شخص، وضعیت را وخیم تر می کند.

6 به دنبال راه حل های حل مشکل بگردید.

7 کینه به دل نگیرید، بخشش یک حس بسیار قدرتمند و سازنده است.

8 از شوخی و طنز جهت کاهش حساسیت فضا استفاده کنید.

9 تمریناتی را برای ریلکسیشن و کسب آرامش از قبل تمرین کنید. این ها هنگام خشم به شما کمک می کنند.

10 بدانید چه زمانی وقتش رسیده که از یک پزشک یا مشاور کمک بگیرید. اگر عدم توان کنترل خشم در ما تبدیل به یک رویه‌ ی همیشگی شده باشد، برای پیشگیری از وخامت اوضاع و ایجاد آسیب برای خود و دیگران، باید از کمک بالینی و مشاوره‌ ای بهره ببریم.

 

 

 منابع:

 (1)

  https://www.apa.org/topics/anger/index

(2)

https://www.betterhealth.vic.gov.au/health/healthyliving/anger-how-it-affects-people

(3)

https://www.sciencedaily.com

(4)

https://www.mayoclinic.org/healthy-lifestyle/adult-health/in-depth/anger-management/art-20045434


  • بردیا مختاری

مرکزیت یافتن فرهنگ، یعنی زیربنا و مرکز ثقل یک جامعه را، فرهنگ آن در نظر بگیریم. در گذشته، مرکزیت حول محور های مختلفی قرار می گرفت، در رویکردهای قدیمی تر، مرکزیت با سلطه و نیروی نظامی هر جامعه بود، و هنگامی که مارکس نظریات خود را بیان کرد، مرکزیت در مطالعات جامعه شناختی کم کم به اقتصاد کشیده شد. رویکرد مارکس در مرکزیت دادن به اقتصاد، بیشتر مطالعات قرن بیستم میلادی را تحت سیطره قرار داده است و برای شناخت جوامع، جنبش ها و تحولات اجتماعی، اولین سرنخی که محققان به دنبال آن می گشتند، عوامل اقتصادی بود.

در این یادداشت، گذشته از بحث مرکزیت، به اهمیت خاصی که فرهنگ در شناخت جوامع دارد می‌پردازم.

رویکردها به فرهنگ متفاوت است، گروهی فرهنگ را یک عنصر بسته و شدیداً محتاج به کنترل می‌دانند، این رویکرد بیشتر در رژیم های سیاسی - نظری ای وجود دارد که به گفتگوی بین فرهنگی قائل نیستند و دیگران را به چشم رقیب می بینند. یکی از افرادی که به تئوریزه کردن و مطالعه دقیق این رویکرد پرداخته است هانتینگتون بوده. او در نظریه ی برخورد تمدن ها، فرهنگ ها را به عنوان رقبایی که بر سر منافعشان هم دیگر را نابود خواهند کرد در نظر میگیرد(1). البته رویکرد وی، با انتقادهای مختلفی مواجه شد، از جمله اینکه سازمان ملل متحد، سال 2001 را در ابتدای قرن حاضر، به پیشنهاد رییس دولت ایران، سال گفتگوی تمدن ها نامید. جالب اینکه، روز 30 شهریور نیز از سوی دولت ایران روز گفتگوی تمدن ها نامیده شد، اما با روی کار آمدن دولت بعدی، در سال 1389، این روز از تقویم ها حذف شد.(2) فارغ از جهت گیری سیاسی - اجتماعی، همین موضوع حاکی از تکثر نگاه هایی است که به فرهنگ وجود دارد، تکثری که در خود فرهنگ هم به طریق اولی موجود است و یکی از وظایف محقق مطالعات بین فرهنگی، توجه به این چندگانگی فرهنگی در سطح ملی و فراملی است.

نکته ی جالبی که در این مسئله وجود دارد، مرکزیت یافتن فرهنگ حتی در نظر افرادی که فرهنگ ها را در عرض یکدیگر و به عنوان رقیب بررسی می کنند است. در نظر هانتینگتون، این فرهنگ است که تمامیت تمدن را شکل می دهد و در نبردی که او بین جهان های تمدنی ترسیم میکند، فرهنگ ها هستند که مقابل هم قرار می گیرند(همان).

حال بیشتر به مفهوم و اهمیت فرهنگ می پردازم،فرهنگ فارسی معین واژهٔ «فرهنگ» را مرکب از دو واژهٔ «فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کرده‌است.(3)

واژهٔ فرهنگ در پهلوی ساسانی به صورت «فره هنگ» آمده‌است که از دو جزء «فره» به معنای پیش و فرا؛ و «هنگ» به معنای کشیدن و راندن، ساخته شده‌است. در نتیجه «فرهنگ» به معنای پیش‌کشیدن و فراکشیدن است. به همین سبب است که فارسی‌زبانان فرهنگ را سبب پیشرفت می‌دانند.[4]

با مطالعهٔ متن‌های باستانی ایران، درمی‌یابیم که واژهٔ «فرهنگ» از دورهٔ پارسی میانه است که وارد فرهنگ ایران می‌شود و پیش از آن کلمه‌ای که به معنای فرهنگ باشد در این زبان وجود نداشت.

در اهمیت نقش فرهنگ در شناخت جوامع، به عوامل متعددی اشاره شده است، مانند اینکه فرهنگ، برایند همه ی دارایی هویتی جامعه، مانند هنر، تفکر و عشقی است که در گذر قرون و اعصار، به نسل حاضر در جوامع مختلف رسیده است (5)

فرهنگ در عمل نیز، نقشی کنترل کننده بر رفتارهای افراد دارد. فرایند جامعه پذیری اشخاص، در بستر فرهنگ رخ می دهد. در نگاهی کلان، سیستم آموزش و پرورش، سیستم دانشگاهی، ادبیات و رسانه های یک جامعه، همه تحت عنوان فرهنگ قابل جمع هستند. از این رو، بی راه نیست که بگوییم فرهنگ، تعیین کننده ترین نقش را در همه ی تصمیمات خودآگاه و ناخودآگاه دولت ها و ملت ها بازی می کند.


تهاجم فرهنگی چیست؟

با توجه به اهمیت بالای فرهنگ، گاهی جهت حل تضادهای بین فرهنگی، به روش‌های غیر دموکراتیک و هجومی توصل می شود.

تهاجمِ فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظام‌های فرهنگی بدون رضایت دوطرفه است. به عبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی، ارزش‌های خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت می‌گیرد. برخلاف مبادله فرهنگی که در آن نظام‌ها توسعه یافته و تغییرات را برمی‌تابند؛ در تهاجم فرهنگی، ارزش‌های اصلی هر نظام مورد تردید قرار می‌گیرد و به مرور زمان نظام‌های ارزشی و فرهنگی از بین می‌روند.(6)

در هر حال، هدف از این پست، بیانی کلی از اهمیت فرهنگ در مطالعات شناخت جوامع و مطالعات ارتباطات بین فرهنگی بود؛ همچنین تهاجم فرهنگی به عنوان یکی از روش های مرسوم در روبرو شدن با فرهنگ دیگران (که امروزه به شکل ویژه ای توسط کشورهای مختلف مخصوصا کشورهای غربی انجام میگیرد) معرفی شد.

 البته  ذکر جزئی تر نقش و اهمیت فرهنگ در ارتباطات، مجال و مقالی مفصل و جداگانه می‌طلبد.



1- اﻣﯿﺮی، ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻧﻈﺮﯾﻪ ی ﺑﺮﺧﻮرد ﺗﻤﺪنﻫﺎی ﻫﺎﻧﺘﯿﻨﮕﺘﻮن و ﻣﻨﺘﻘﺪاﻧﺶ : ﺗﻬﺮان، ﻣﻮﺳﺴﻪ ﭼﺎپ واﻧﺘﺸﺎرات وزارت اﻣﻮر ﺧﺎرﺟﻪ.

2 ۳۰ شهریور، روز جهانی گفتگوی تمدن ها، وب سایت پایگاه اطلاع‌رسانی معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز

3- ذیل فرهنگ در فرهنگ فارسی دکتر معین

4- بهمردی، ریشه‌های واژه فرهنگ در دوره میانه، خبرگزاری ایبنا

5- Why is Culture Important and How Does it Influence People وبسایت opinionfront

6- روح‌الامین، محمود. زمینه‌فرهنگ‌شناسی، چاپ دوم، تهران: انتشارات عطار، ۱۳۶۸


  • بردیا مختاری

 بلاک چین یا زنجیره‌ی بلوکی را یکی از انقلابی ترین ابتکارات فناورانه در دوران معاصر می‌دانند.

بلاک چین، هر چند بعضاً با وب 3 مترادف انگاشته شده، به نظر من از نتایج طبیعی آن است. وب 3 نسلی انقلابی از اینترنت است که مبتنی بر ارتباط خود دستگاه های متصل به شبکه با هم است. در هنگام کار با اینترنت نسل 3، دستگاه های آنلاین اطلاعات را بین یک دیگر به اشتراک میگذارند و برای مثال، نتیجه ی جستجوی یک واژه ی یکسان در اینترنت برای دو فرد (مثلاً یک گیمر و یک فروشنده ی زیور آلات) متفاوت خواهد بود. بلاک چین یا زنجیره بلوکی یک پایگاه داده توزیع شده و مبتنی بر اجماع است که به صورت مستمر فهرستی از رکوردها (رده‌ها) را که هرکدام به گزینه‌های قبلی فهرست ارجاع می‌دهند حفظ می‌کند و بدین وسیله در مقابله با تضعیف یا بازنگری غیرمجاز تقویت می‌شود و در آن سوابق تراکنش‌ها در زنجیره‌های متصل به یکدیگر ذخیره می‌شوند. به زبان ساده تر، بلاک چین نوعی ارتباط داده‌ای بین افراد است که از نظارت و دخالت خارجی مصون است و همزمان، به دلیل اتصال بین همه ی افراد، از حالتی خود کنترل گرانه و کم خطر نسبت به سایر روش های ارتباط (به ویژه ارتباط های مالی) برخوردار است. امنیت و پایداری تراکنش ها و فعالیت های مبتنی بر بلاک چین با رمز گذاری ریاضیاتی پیشرفته توسط خود کامپیوتر های آنلاین آزمایش می شود و چنانچه پایه گذاران این فناوری وعده داده اند، نرخ خطا پذیری و سو استفاده در آن، صفر است.

یکی از ویژگی های اساسی مسئله ی جهانی شدن و ارتباطات گسترده ی بین فرهنگی در قرن بیست و یکم، تمرکز زدایی است. این تمرکز زدایی، در همه ی عرصه ها از فرهنگ و سیاست و حقوق تا تکنولوژی ظهور یافته است. تمرکز زدایی، با کاهش فساد نیز رابطه ای مستقیم دارد زیرا وقتی همه ی دانش/پول/ قدرت در یک جا متمرکز نباشد، بین افراد بیشتری توزیع شده است و امکان بروز فساد در آن کاهش می یابد.

بلاک چین یا زنجیره ی بلوکی، دقیقاً اینترنت غیر متمرکز را وعده داده است. نسلی از وب که دسترسی همه ی افراد از فرهنگ های مختلف در آن یکسان است. البته مطابق آنچه موسسه ی مطالعات توسعه روشن کرده است، ممکن است استفاده از بلاک چین هم در معرض خطراتی قرار بگیرد. در این راستا این موسسه پنج پیشنهاد را مطرح کرده تا در ارتباطات مبتنی بر بلاک چین، دچار عقبگرد و مشکل اساسی نشویم. این پیشنهاد ها به شرح ذیل است:

یک) امیدوار باشید اما از محو شدن در آن بپرهیزید: هنوز شواهد کافی برای ایجاد دگرگونی اجتماعی توسط بلاک چین تهیه نشده است. بلاک چین در نظریه، دگرگونی آفرین است اما هنوز این دگرگونی در عمل اثبات علمی ندارد. نه دلیلی داریم که در راه توسعه کار نخواهد کرد، نه دلیلی داریم که کار خواهد کرد.

دو) به مزایا و معایب آن توجه کنید: تکنولوژی ها بعضی رفتار ها را تسهیل می کنند اما برخی را سخت و محدود میکنند. ساختار محکم و کدگذاری شده ی بلاک چین، ممکن است حل مسائل دشوار را که نیازمند تطابق یافتن متداوم (continuous adaptations) است، دچار پیچیدگی و مشکل کند.

سه) به عوامل زمینه ای توجه کنید: برای عملکرد صحیح، بلاک چین نیاز به راهیابی در روابط قدرت و اقتصاد سیاسی محلی دارد، توجه به این مسئله و ایجاد راهکار متنی و زمینه ای، ضروری است.

چهار) نا برابری های دیجیتال را در نظر داشته باشید: عدم توجه به این مسئله، ریسک ایجاد نابرابری های جدیدی را به جای حل کردن و زدودن نا برابری های پیشین وعید می دهد. اگر به این مسئله توجه کافی نداشته باشیم، قدرت مند های فرصت طلب می توانند تا حدود زیادی استفاده از بلوک زنجیره ای را در کنترل خود قرار دهند. طراحی برنامه های توسعه بر اساس بلاک چین، نیاز به رویکرد غیر انحصاری به عنوان نقطه کانونی دارد.

پنج) از گذشته و حال درس بگیرید: این که یک رویکرد برای همه ی موارد موجود مناسب است، پاسخی درست برای مشکلات توسعه نیست. رویکرد هایی موفق می شوند که به عوامل زمینه ای متنوع توجه کنند و روابط اجتماعی را در نظر داشته باشند. فراتر از این ها، مطمئن شوید که یاد گیری تجربی، با جستجوی شواهد و نتایج علمی، در تناسب تعادی قرار بگیرد.

مطابق بند چهار این پیشنهادها، ممکن است بلاک چین به جای کمک به ارتباطات برابر و احترام آمیز بین فرهنگ ها، مجالی برای سو استفاده و زورگویی مجازی فرهنگی بشود. برای همین، ضروری است سیاست گذاران ملی و بین المللی، جهت حرکت بلاک چین در راستای رفع تبعیض و کمک به درک متقابل بین فرهنگی، اقدامات روش مند و هدف محور در پیش بگیرند. 


  • بردیا مختاری